با هر نگاهت نازنین ، آتش به جانم می زنی زخمی دگر با هر نگاه، بر استخوانم می زنی خوش می روی، در دشت و من، چون بنگرم راه تو را با رفتنت در هر قدم، تیر و کمانم می زنی صبری نما تا در دلم، محکم کنم نقش تو را موجی و بر این ساحلم ، گویی ، دما دم می زنی بنگر که من افتاده ام، از دست و پا و چشم تو بر چشم گریان ترم، سیلی کنارم میزنی شوق وصالت برده از، دست دلم صبر و قرار با درد صبری اینچنین ، زخمی به جانم می زنی شکوه ندارم از غمت، گویا شده خود مرهم ات از مرهم هجران می شود همه از جنس آسمان باشیم
از گل یاس و ز بوی نسترن
ماه رویی یک شبی راهم ببست
زنی ,، ,جانم ,تو ,نگاهت ,صبری ,می زنی ,با هر ,به جانم ,جانم می ,، آتش
درباره این سایت